من فکر کنم این گربه مامور امر به معروف و نهی از منکر باشه...
ادامه مطلب ...
یک دانشجوی مهندسی عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود. بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد اما دختر خانوم داستان ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد. بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگه. روزها ازپی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسر داستان ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت " من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت "اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن. ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد. چهار سال آزگار کذشت و هر دو فارغ التحصیل شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت!!
نتیجه اخلاقی این ماجرا. پسرهای مهندسی هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند!!!!
یه دوست پسر هم نداریم با وضع فجیع برم بیرون همه بگن تو چرا این شکلی شدی بگم اونی
که باید بپسنده پسندیده
یه دوست پسر هم نداریم قاصدک ببینیم بپریم روش بگیم وای ازش خبر آورده
یه دوست پسر هم نداریم شارژ ایرانسل بده بهمون بگه خطت رو شارژ کن زود به خودم زنگ
بزن
یه دوست پسر هم نداریم بگه چه خبر عزیزم بگیم داری بابا میشی
یه دوست پسر هم نداریم هی بهش بگیم من ۶ تا خواستگار دکتر دارم زود باش تکلیف منو
روشن کن
یه دوست پسر هم نداریم که دیگه هی نگیم من به عشق اعتقادی ندارم
یه دوست پسر هم نداریم هی انگشتمونو بزنیم به پهلوش دو متر بپره بخندیم بهش
یه دوست پسر هم نداریم با شماره دوستش امتحانمون کنه ما هم سربلند از امتحان بیایم
بیرون
یه دوست پسر هم نداریم بهش بگیم می خوام پراید بخرم بگه بقیه پولشو من می دم ۲۰۶
بخر
یه دوست پسر هم نداریم بهمون بگه مواظب خودت باش از پیاده رو برورسیدی خونه تک بزن
یه دوست پسر هم نداریم برادرزاده ی ۷ سالمون نیاد بگه عمه فکر کنم هیشکی تورو دوست
نداره
یه دوست پسر هم نداریم بگیم سایت روده بر.کام مال ماست برو نظر بده
یه دوست پسر هم نداریم شب ها آرزوی وصال کنه روزها آرزوی فراق
یه دوست پسر هم نداریم تو خیابون گربه ببینیم بپریم بغلش بگیم وای ببخشید از ترس
بود
یه دوست پسر هم نداریم هر روز بهش بگیم تو دیگه مرد شدی وقت زن گرفتنته
یه دوست پسر هم نداریم که یکی جز مامانمون شمارمونو از حفظ باشه
یه دوست پسر هم نداریم تو ماشین آهنگ شیش و هشت بزاریم کله هامونو باهم تکون بدیم
یه داستان توپ
مدیر به منشی میگه برای یه هفته باید بریم مسافرت کارهات رو روبراه کن
منشی زنگ میزنه به شوهرش میگه: من باید با رئیسم برم سفر کاری, کارهات رو روبراه کن
شوهره زنگ میزنه به معشوقه اش و میگه: زنم یه هفته میره ماموریت ، کارهات رو روبراه کن
معشوقه هم که تدریس خصوصی میکرده به شاگرد ش زنگ میزنه میگه: من تمام هفته مشغولم نمیتونم بیام
پسره زنگ میزنه به پدر بزرگش میگه: معلمم یه هفته کامل نمیاد, بیا هر روز بزنیم بیرون و هوایی عوض کنیم
پدر بزرگ که اتفاقا همون مدیر شرکت هست به منشی زنگ میزنه میگه مسافرت رو لغو کن من با نوه ام سرم بنده
منشی زنگ میزنه به شوهرش و میگه: ماموریت کنسل شد من دارم میام خونه
شوهر زنگ میزنه به معشوقه اش میگه: زنم مسافرتش لغو شد نیا که متاسفانه نمیتونم ببینمت
معشوقه زنگ میزنه به شاگردش میگه: کارم عقب افتاد و این هفته بیکارم پس دارم میام که بریم سر درس و مشق
پسر زنگ میزنه به پدر بزرگش و میگه: راحت باش برو مسافرت, معلمم برنامه اش عوض شد و میاد
مدیر هم دوباره گوشی رو ور میداره و زنگ میزنه به منشی و میگه برنامه عوض شد حاضر شو که بریم مسافرت
اقتصاد مرسوم :
دو تا گاو ماده دارین ... یکیش رو می فروشین و یه گاو نر می خرین... به تعداد گاوهای گله ی شما افزوده میشه و اقتصاد رشد می کنه... پول براتون همینطور سرازیر میشه و می تونین به بازنشستگی و استراحت بپردازین ...
اقتصاد هندی :
دو تاگاو ماده دارین ... اونها رو می پرستین و عبادت می کنین!
اقتصاد پاکستانی :
هیچ گاوی ندارین ... ادعا می کنین که گاوهای هندی مال شما هستن ... از آمریکا طلب کمک مالی می کنین ... از چین طلب کمک نظامی می کنین ... از انگلیس هواپیماهای جنگی ... از ایتالیا توپ و تانک ... از آلمان تکنولوژی ... از فرانسه زیر دریایی ... از سوییس وام بانکی ... از روسیه دارو ... و از ژاپن تجهیزات ... با تمام این امکانات گاوها رو می خرین و بعد ادعا می کنین که توسط جهان مورد استثمار قرارگرفتین !
اقتصاد آمریکایی :
دو تا گاو ماده دارین ... یکیش رو می فروشین ودومی رو تحت فشار مجبور می کنین که به اندازه ی ۴ تا گاو شیر تولید کنه ... وقتی گاوتون افتاد و مرد اظهار تعجب و شگفتی می کنین ... تقصیر رو گردن یه کشور گاودار میندازین و بعد طبیعتا" اون کشور یه خطر بزرگ برای بشریت به حساب میاد ... یه جنگ برای نجات جهان به راه میندازین و گاوها رو به چنگ میارین!
اقتصاد فرانسوی :
دو تا گاو ماده دارین ... دست به اعتصاب می زنین چون می خواین سه تا گاو داشته باشین!
اقتصاد آلمانی :
دو تا گاو ماده دارین ... اونها رو تحت مهندسی ژنتیک قرار میدین ... بعد گاوهاتون ۱۰۰ سال عمر می کنن و ماهی یه وعده غذا می خورن و خودشون شیرشون رو می دوشن!
اقتصاد انگلیسی :
دو تا گاو ماده دارین... که هر دو تاشون گاو دیوونه هستن! ﴿جنون گاوی دارن! ﴾
اقتصاد ایتالیایی :
دو تا گاو ماده دارین ... نمی دونین که اونها کجا هستن ... پس بیخیال میشین و میرین سراغ ناهار و شراب و استراحتتون!
اقتصاد سوییسی :
۵۰۰۰ تا گاو ماده دارین ... هیچ کدومشون مال خودتون نیستن ... از کشورهای دیگه پول می گیرین که دارین گاوهاشون رو نگه می دارین!
اقتصاد ژاپنی :
دو تا گاو ماده دارین... اونها رو از نو طراحی ژنتیکی می کنین ... هیکل گاوهاتون یک دهم اندازه ی طبیعی میشه و ۲۰ برابر معمول هم شیر تولید می کنن ... بعد شونصد تا کارتون و عکس برگردون وآدامس با شخصیت گاوهاتون با چشمهای درشت می سازین و توی تمام جهان پخش می کنین و می فروشین !
اقتصاد روسی :
دو تا گاو ماده دارین ... اونها رو می شمرین و متوجه میشین که ۵ تا گاو دارین ... اونها رو دوباره می شمرین و می فهمین که ۴۲ تا گاو دارین ... اونها رو دوباره می شمرین و متوجه میشین که ۱۷ تا گاو دارین ... یه بطری دیگه باز می کنین و به خوردن و شمردن ادامه میدین!
اقتصاد چینی :
دو تا گاو ماده دارین ... ۳۰۰ نفر آدم دارین که گاوها رو می دوشن ... بعد ادعا می کنین که سیستم استخدامی و شغلی کاملی دارین و تولیدات گاویتون در سطح بالایی قرار داره و هر کس رو هم که آمار واقعی رو بیان کنه بازداشت می کنین!
اقتصاد ایرانی :
دو تا گاو ماده دارین که هر دو تاشون ازباباتون به ارث رسیده ... یکیش رو دولت بابت عوارض و مالیات و خمس و زکات و سهم صداو سیما و سهم بنیاد های مختلف و غیره ضبط می کنه ... دومی رو هم قربونی می کنین و نذر قبولی توی دانشگاه و ازدواج موفق و شغل خوب و بدن سالم و عقل درست و حسابی و ... می کنین و اقتصاد کماکان فلج می مونه