خدایا یادت هست؟ اون روز دستتو گرفتم کشیدم بردم پیش اون با انگشتم مستقیم نشونش دادم گفتم: "خدا من اینو می خوام ، خودت درستش کن!" نگاهی بهش انداختی و گفتی :
"این؟!من بهتر از این رو بهت میدم" من پامو به زمین کوبیدم و گفتم: "نه ! همین! من اینو خیلی دوست دارم ! فقط همینو می خوام !" برگشتی مستقیم توی چشمانم زل زدی و گفتی: "نمیشه! آخه او مال کس دیگه ای شده!" بعد روتو برگردوندی و قدم زنان رفتی...